خشونت خانگي عليه زنان
براي نهال كه كبودي هاي جسد گواه رنجش بود.
چند سال پيش با دوستانم دور هم بوديم و صحبت به خشونت خانگي كشيد. دوستانم همه مدعي بودند كه اطرافشان چنين چيزي نمي بينند و اين قبيل برخوردها مربوط به قديم الايام و سال هاي خيلي دور بوده. حتي فكر مي كردند كه در آن سال ها هم چنين وقايعي به ندرت و فقط در خانواده هاي غيرطبيعي و مشكل دار اتفاق مي افتاده و خودشان هرگز چنين چيزي نديده و يا نشنيده اند.جالب تر از اين حرف ها نحوه برخوردشان بود. چرا كه حتي از به كار بردن واژه هاي "خشونت خانگي" يا "كتك خوردن زنان" گريزان بودند. اين ژست ها چنداد غريبه نيستند. اين كه با طرح يك ناهنجاري شنونده طوري حرف بزند كه گويا اصلا وجود چنين چيزي به ذهنش هم نمي رسيده است، مبادا ديگران درباره سطح زندگي او قضاوت كنند و يا خودش را مبتلا به اين ناهنجاري بدانند. اما آيا انكار حقيقت را از بين مي برد؟
خشونت خانگي وجود دارد. در كنار همه ماست. درست است كه تعدادي از زنان هرگز خشونت خانگي را تجربه نمي كنن، اما بسياري از زنان در طول عمرشان حداقل يك بار و يا بارها و بارها و با شدت هاي مختلف درگير اين نوع از خشونت هستند. زناني كه شايد خيلي از ما دور نباشند. دخترمان، خواهرمان، مادرمان و دوستان يا ساير عزيزان مان باشند. خشونت خانگي در هر سطحي از جامعه وجود دارد. تحصيل كرده ها و بي سوادها، پولدارها و فقيرها، شاغلين و خانه دارها، شهري و روستايي، تهراني و شهرستاني و پير و جوان ممكن است فاعل يا مفعول خشونت خانگي باشند.
انكار آزار زنان هيچ كمكي به آن ها نمي كند. "كتك خوردن" زن را تحقير مي كند و انكار من و شما باعث مي شود او فكر كند اين مورد فقط براي او اتفاق مي افتد و به خاطر ضعف ها و ناتوانايي هاي خودش. پس براي پيشگيري از تحقير مضاعف سكوت مي كند و تحمل! به همين علت نيست كه مادران جلوي چشم فرزندانشان كتك مي خورند و بعد به روي خودشان نمي آورند؟ زنان گرفتار خشونت خانگي از خجالت يا براي حفظ آبرو شكايت نمي كنند و از همين حمايت اندك و ناقص قانون هم چشمپوشي مي كنند. حتي گاهي وقتي براي حل مشكلاتشان به مشاور مراجعه مي كنند، از بيان آن چه اتفاق مي افتد پرهيز مي كنند، و سكوت و تحمل! تحمل بدترين برخورد با خشونت خانگي است. تحمل آزار و خشونت باعث مي شود ضارب احساس قدرت بيشتري كند و از ضعف و تنهايي مضروب مطمئن شود و در كارش مصمم تر. چون اگر در ابتدا از خشم، بي مسئوليتي، طبق عادت، ويژگي هاي فرهنگي و يا بر اثر مشكلات رواني اقدام به خشونت عليه زن مي كند، بعد از اطلاع از بي پناهي و ناگزيري زن، جسورتر شده و با هر بهانه اي تصميم به آزار او مي گيرد.تحمل تحقير روحيه و شخصيت زن را ضعيف و شكننده مي كند و او آسيب پذيرتر و ناتوان تر مي شود و هر بار بيش از پيش توان مقابله را از دست مي دهد.
فاعل خشونت خانگي عليه زن هميشه هم مردها نيستند، گرچه آنها سهم بزرگي در آسيب رساندن به زنان در خانه دارند. ولي زن ها هم دست به خشونت عليه زنان ديگر مي زنند. هنوز هم مادراني با بروز مشكل دختران بزرگ خود را كتك مي زنند يا زنداني مي كنند. هنوز هم زن هايي از مادرشوهر و خواهرشوهرشان و در مواردي از عروسشان كتك مي خورند.
خشونت خانگي وجود دارد. لازم است ما درباره آن حرف بزنيم. مخالفت كنيم. راه چاره پيدا كنيم. در جمع هاي كوچكمان اين موضوع را مطرح كنيم و خجالت و احساس مقصر بودن زن مورد آزار قرار گرفته را از بين ببريم. حتي اگر فكر كنيم در آن جمع زني گرفتار آزار و خشونت نيست. بايد در اين باره فيلم بسازيم. داستان بنويسيم. مقاله بنويسيم. گزارش بدهيم. آمار بگيريم. قانون بگذاريم. حمايت كنيم و خلاصه براي از بين بردن آن تلاش كنيم. براي از بين بردن خشونتي كه شايد در چند قدمي ما باشد. خشونتي كه پشت عينك خوش بيني ما يا اعتماد نابجا و يا خودفريبي ما پنهان شده باشد.
شايد در اين صورت ديگر نشنويم كه خانواده زني پس از آن كه تحت خشونت خانگي جان باخت از روي كبودي هاي بدنش پي به رنج او در سال هاي زندگي برده اند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر