۱۳۸۸ آبان ۱۷, یکشنبه

رنده باد منتقد من!


آدم ها برخوردهاي مختلفي با منتقد دارند:
بعضي ها چنان خودشان را مي گيرند كه جرأت نكنيد، اعتراض كنيد.
بعضي هاي ديگر اما مي گذارند انتقاد كنيد. فقط بعدش عصباني مي شوند و اگر پدرتان را در نياورند حتما فحش و فضيحت بارتان مي كنند.
عده اي ديگر نقدپذيرند. انتقاد مي كنيد و تشكر مي كنند و به آنچه گفته ايد فكر مي كنند.
بعضي هاي ديگر نقدپذيرترند و بعد از فكر كردن به نظراتتان سعي مي كنند رويه شان را عوض كنند.
و آن ها كه خيلي انتقاد پذيرند، هم به حرفهايتان فكر مي كنند، هم سعي مي كنند و هم فراتر از سعي، روش شان را عوض مي كنند.
در اين بين شخصيت هاي جالب تري هم هستند كه وقتي از آن ها انتقاد مي كنيد با لبخند پذيرا مي شوند و تشكر هم مي كنند و فكر هم مي كنند و سعي هم مي كنند و رويه شان را عوض نمي كنند و هر كاري دلشان مي خواهد مي كنند!
.
.
.
عزت پايه دار ... ببخشيد، عزتتان پايدار!

۲ نظر:

  1. سلام
    چند خط آخر مطلب درياچه ت بدجوري حالمو گرفت نمي دونم من جديدا نازك دل شدم يا دردها واقعا دردهاي بزرگي شدن
    درد يه حس ناراحت كننده ست كه چيز كاملا بديهي ايه ولي اونچه غيرقابل تحملش مي كنه اينه كه آدم مي بينه كاري نمي تونه براي درمانش انجام بده و فقط بشينه و نظاره گر باشه

    پاسخحذف
  2. سلام؛ اين عالم تاهل هم مشكلاتي داره براي خودش به هر حال!ممنون كه يادي از من كردي... ايشالا بازم به زودي مجبور ميشي نوشته هامو بخوني. مثل الآن!

    پاسخحذف