۱۳۸۸ آبان ۱۵, جمعه

من حسوديم شده؟

دوستي دارم كه خيلي برام عزيزه. مي تونم بگم بيشتر از بقيه دوستام دوستش دارم و البته بيشتر هم قبولش دارم. سخت ترين روزهاي زندگيمون رو با هم بوديم يا در كنار هم. توي روزايي به هم كمك كرديم كه هيچ كس ديگه نمي تونست بهمون نزديك بشه، حداقل در مورد من اين طور بود، و من دوستش دارم. هر روز به وبلاگش سر مي زنم تا اگه نوشته تازه اي داره بخونم. هميشه يادم هست كه چي دوست داره و تو چه موقعيتي چي ميگه و چي كار مي كنه. ديشب به يك دوست مشتركمون تلفن كردم. توي حرفاش گفت كه دوستم بهش زنگ زده بوده. نمي دونم چرا ولي حسوديم شد. فكر كردم چرا هيچ وقت به من زنگ نمي زنه؟ آره خوب، گمونم هميشه من بهش زنگ زدم. هميشه من پيداش كردم، حتي وقتي ايران بود باز هم بهم زنگ نمي زد. يادم افتاد كه يك دوست ديگه هم دارم كه هميشه من بهش زنگ مي زنم. البته اون دوستم داره و هر بار با هم حرف مي زنيم دعوتم ميكنه خونش، هر بار كه بهش زنگ مي زنم! آهان دو تاي ديگه هم هستن. دو تاي ديگه كه هر وقت بهشون زنگ مي زنم ابراز شرمندگي مي كنن و ميگن كه خيلي بي معرفت بودن و باز من به اونا زنگ زده م. صد رحمت به ارواح رفتگان اينا. يكي ديگه از دوستام هست كه هر بار بهش زنگ مي زنم مي پرسه من همون بي معرفتي هستم كه شيش ماهه ازش خبري نيست؟! و اون يكي كه مي پرسه زنده م؟!، نمي دونم چرا از فكر مردنم نگران نميشه يا حتي كنجكاو و زنگ نمي زنه؟ خوب اين ها كه دوستام هستن، حتي خاله هام هم هر بار كه بهشون زنگ مي زنم ميگن كه تو فكرم بودن و مي خواستن بهم تلفن كنن!آره همين طوريه. نمي فهمم، معني ش چيه؟ يعني دوستم ندارن؟ يعني بعد از گذاشتن تلفن فكر مي كنن اين ديگه عجب حوصله اي داره؟ يا اين كه چقدر بيكاره؟ يا چرا ول كنمون نيست؟ يا اين كه دوستم دارند ولي نه اونقدري كه دلشون تنگ بشه؟شايد هم من درباره آدم ها دچار سو، تفاهم ميشم. شايد بيخودي فكر مي كنم هر كي من دوستش دارم، دوستم داره، و درست همون قدري كه من دوستش دارم.چرا من آدم ها رو انقدر دوست دارم؟ چرا حتي وقتي سرم شلوغه يادم نمي ره كه چقدر آدما رو دوست دارم؟ آره، من آرما رو دوست دارم. هر كدوم رو حداقل به يك دليلي دوست دارم. فقط نمي دونم همين دوست داشتن، اون طور كه فروغ ميگه، برام كافيه؟ يادم نيست اين شعر رو كي خوندم؟ كجا بودم يا چه طوري حفظم شده؟ نمي دونم هم كه فكر كردن بهش كمكم ميكنه يا نه؟ چيزي كه هست حالا شماره تلفن بيشتر دوستام رو از دست دادم. فرصت بدي نيست. حداقل مي تونم بفهمم چقدر، چند ماه يا چند سال، طول مي كشه يادم بيفتن. يا اصلا يادم ميفتن؟ البته اگه بتونم ازشون بي خبر بمونم!

۱ نظر:

  1. واااااااي اشرف جونم. خيلي دوست دارم. نميدونم جزء اين چندين ده تا دوستت كه گفتي بودم يا نه. ولي خيلي دوست دارم. شماره تلفن خونه رو برات مي گذارم تا بهم زنگ بزني منم بيام جزء اينا. باشه 88025189

    پاسخحذف