53/8/6 را هيچ وقت فراموش نمي كنم. روزي كه نبودم ولي با آن خاطره دارم. تصورم يك روز آفتابي ست در فضاي آميخته شهري و روستايي، چيزي شبيه اين شهرهاي كوچك گيلان و مازندران. جاده اي خاكي با سطحي كوبيده، اتوموبيلي كه نمي دانم اسمش چه بوده و تصادفي كه تولدي را دو ماه جلو انداخته.
تصوير اين روز آفتابي، اين كوچه باغ و عطر چاي كه همه جا را پر كرده برايم يك تصوير بهشتي ست. همان بهشتي كه آدم و حوا را از آن اخراج كردند، فقط به خاطر يك گاز سيب!
خيلي خوشگل بود
پاسخ دادنحذفآخی...نی نی عجله داشته. تولدش مبارک.
پاسخ دادنحذفمبارك
پاسخ دادنحذفكاش ميشد لحظهها را پس گرفت...
پاسخ دادنحذف