۱۳۸۸ دی ۲۵, جمعه

اطاعت، زاكاني: مردم و مسئولين




گمانم سال 64 بود يا 65. برنامه اي بود كه گمانم شب هاي يك شنبه پخش مي شد. يك استوديوي كوچك بود. مردم روي چند رديف صندلي كه مثل كلاس درس چيده شده بودند مي نشستند، روبرو روي جايي مثل سن يك ميز بود و دو يا سه تا صندلي كه مسئولين مثلا شهردار، وزير يا رئيس جايي روي آن مي نشستند و يك مجري هم گوشه اي پشت تريبون مي ايستاد. موضوع برنامه را مطرح مي كرد و مردم سوال مي پرسيدند و مسئولين جواب مي دادند. نمي دانم  تصوري كه از آن تلويزيون كوچك سياه و سفيد در ذهنم مانده چرا  اينقدر تاريك است يا شايد هم واقعا برنامه دكور تيره اي داشته، كه با حال و هواي آن سال ها بعيد نيست. من آن روزها بچه بودم. حتي شايد تاريخ را هم اشتباه گفته باشم يا اين تصاوير را. فقط يادم هست همه از پخش چنين برنامه اي تعجب مي كردند و جملات مجري نقل مجالس شب نشيني هاي آن روزگار بود:
"ديدي به نبوي چي گفت "،
" يارو جرات نكرد بگه ولي مجري رك وپوست كنده گفت"،
"حواست بود به وزير گفت" و ... .
چند وقت بعد مجري ناپديد و شد و يك مجري ديگر يكي دو برنامه اجرا كرد. كلي شايعه ساختند از سرنوشت مجري قبلي. برنامه هم تحليل رفت در حد مجيز گويي مجري از وزير و وكيل و . . . هيچ. همان سال ها كه پدرهايمان كنار بخاري انار دانه مي كردند و گوش به برنامه " مردم و مسئولين" داشتند، اتفاقات زيادي افتاد. از بگير و ببند و اعدام و قتل و تا  شكستن قلم و حرمت و ... . همان سال ها آزادي و همه خون هاي ريخته شده براي آن به باد رفت و شد آن چه نبايد بشود و چنان هم شد كه بيست سال است نتوانسته ايم آثار آن يك سال را از چهره زندگي مان پاك كنيم.
حالا دوباره اين رويه تكرار مي شود. دوباره يادشان آمده بهتر است مردم به جاي اين كه از هم سراغ بيانيه تازه موسوي يا برنامه بعدي اعتراض را بگيرند بنشينند و متمدنانه تخمه بشكنند و تماشا كنند چطور اطاعت و زاكاني سنگ هايشان را با هم وامي كنند بعد هم هر كدام برنده شده حقش را بگيرد و مردم هم بدون هزينه به آزادي و دموكراسي و حق و حقوق شان دست بيابند.
بعيد مي دانم اين دولت به اندازه دولت آن سال ها طاقت داشته باشد و اين برنامه ادامه پيدا كند. بالاخره آن سال ها، سال هاي موسوي و بود و امامش و اين سال ها،  سال هاي احمدي ست و نامرادش. ولي حتي اگر برنامه ادامه هم داشته باشد بعيد مي دانم اين بار مردم گول اين بازي ها را بخورند و باورشان بشود كه رسانه ملي يك شبه توبه كرده و به راه حق هدايت شده. اين مردم حتي اگر اين هم باورشان بشود، گمان نمي كنم ديگر هيچ سياست مداري را باور داشته باشند و نماينده خودشان بدانند و حاضر باشند بنشينند تا او برود حق شان را بگيرد. راستش از آن روزي كه مي گفتيم"موسوي، پرچم ايران منو پس بگير" خيلي گذشته و خيلي چيزها عوض شده. حالا از هر سه ايراني لابد دو تايش خودش مي خواهد پرچم ايران، نه، ايران را خودش پس بگيرد.

۲ نظر:

  1. دمت گرم عزيزم
    انگار موتورت باز راه افتاده
    چقدر خوب

    پاسخحذف
  2. سلام خوشحالم كه مي نويسي مثل هميشه زيبا و دلنشين

    پاسخحذف